جهاد تبیین - جلسه اول/حجت الاسلام پناهیان

جهاد تبیین - جلسه اول/حجت الاسلام پناهیان

جهاد تبیین - جلسه اول/حجت الاسلام پناهیان

می‌ترسم کسانی که در جهاد تبیین مشارکت نمی‌کنند جزو خاذلین قرار بگیرند/ دین با حکومت و دولت باقی نمی‌ماند؛ اگرچه دولت رسول‌خدا(ص) و حکومت عدل علی(ع) باشد!/ دین با زبان همۀ مؤمنین باقی می‌ماند؛ وقتی حرف دین بر زبان همه جاری شد، دین باقی می‌ماند

حجت الاسلام پناهیان

جهاد تبیین - جلسه اول

غیرشیعیان و غیرمسلمانان، این سؤال را از ما دارند که «ولایت برای شما چه کارکردی دارد؟»
اوائل انقلاب رسم شده بود در مساجد و موقعیّت‌های دیگر اجتماعی این آیۀ قرآن نصب می‌شد: «أَطیعُوا اللَّهَ وَأَطیعُوا الرَّسولَ وَأُولِی الأَمرِ مِنکُم» (نساء/59) مقصود از نصب این آیه، توجّه دادنِ مردم به اطاعت از ولایت‌فقیه بود. گذشته از اینکه آیا این آیه، مستقیم یا غیرمستقیم دلالت بر ولایت‌فقیه دارد یا نه، اما به‌واسطۀ این حرکت تبلیغی، این آیه مشهور شد و الآن غالباً مردم این آیۀ قرآن را بلد هستند. شاید این آیۀ کریمه، در مباحث اعتقادی آن‌قدر مشهور نشده که در فضای اجتماعی، مشهور شده است.

می‌خواهم یک آیۀ دیگری از قرآن را خدمت شما معرّفی کنم که آدم از غربت این آیه در یک جامعۀ شیعی، رنج می‌برد. این آیۀ کریمۀ قرآن، نحوۀ اطاعت‌کردن از رسول‌خدا(ص) را به ما نشان می‌دهد. خیلی از ما هنوز در مسائل اعتقادی غرق هستیم؛ مانند هزار سال گذشته که شیعه در اوج غربت به سر می‌برده و باید از اعتقادات خودش دفاع می‌کرده است. ولی الآن حتّی غیرشیعیان و بلکه غیرمسلمانان هم از ما این سؤال را دارند که «ولایت برای شما چه خاصیّتی و چه کارکردی دارد؟ شما چه رفتاری با ولایت باید داشته باشید، دین شما دربارۀ ولایت و امامت چه برنامه‌ای به شما داده است؟»

این را هم معتقدین به ولایت از ما می‌خواهند هم غیرمعتقدین به ولایت! متأسفانه ما کمتر کتابی داریم که نحوۀ برخورد با امر امامت و ولایت را برای ما توضیح بدهد. کلاً می‌گوییم «باید اطاعت کرد» البته در همین اطاعت هم حرف هست؛ حرف مهمی که امشب جمله‌ای را در این‌باره از قرآن کریم تقدیم خواهم کرد.

آیه‌ای دربارۀ امر امامت که خیلی‌ از معتقدین به ولایت از آن خبر ندارند!
اولین آیه‌ای که دربارۀ امر امامت و اطاعت، می‌خواهم معرّفی کنم این آیه است «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ إِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ» (نور/62) از همۀ مسجدی‌ها، نمازخوان‌ها، ائمۀ محترم جماعات و همۀ افراد دین‌دار، متواضعانه تمنّا می‌کنم این آیۀ قرآن را در مساجد نصب کنند تا مردم با این آیۀ قرآن آشنا بشوند، چون بنده در هر محفلی وارد می‌شوم و این آیه را توضیح می‌دهم، اکثر بچه‌های خوب و معتقد می‌گویند که ما تا به‌حال این را نشنیده بودیم! نمی‌دانم چه باید کرد با این فقر اطّلاعاتی دربارۀ ضروری‌ترین معارفی که ما باید داشته باشیم.

می‌فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ...» علّامۀ طباطبایی می‌فرماید: معنایش این است کسی که این آیه را رعایت نکند، درواقع مؤمن نیست، چون «إنّما» از ادات حصر است. در این آیه خداوند متعال می‌فرماید: وقتی رسول‌خدا(ص) امر جامعی را مطرح می‌کند، کسی نباید از جلسه بیرون برود و به کارهای خودش برسد! به تعبیر ما، اگر آب دستش هست، باید بگذارد و همان‌جا بماند و امر رسول‌خدا(ص) رسیدگی کند. «لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ» اگر کسی واقعاً کار واجبی داشت، باید بیاید اجازه بگیرد! رسول من، اگر تو به او اجازه دادی می‌تواند برود. تازه بعدش می‌فرماید «حالا من می‌بخشم» (فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ) درواقع مذمّت می‌کند آن کسانی را که از نزد رسول‌خدا(ص) می‌روند تا به کارهای خودشان برسند.

این‌قدر این آیه را تکرار کنید تا جوان‌های ما بپرسند «امر جامع یعنی چه؟»
بگذارید جوان‌های ما سؤال کنند: امر جامع یعنی چه؟ وقتی رسول خدا(ص) دعوت به امر جامع می‌کند، یعنی چه! علّامۀ طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید: وقتی رسول‌خدا(ص) یک مسألۀ مهمّ دارای اولویّت از نظر جامعه را اعلام می‌کند و می‌فرماید «یک مسئلۀ مهم پیش آمده است» دیگر کسی نباید از مسجد و از نزد پیامبر(ص) بیرون برود! این شیوۀ اطاعت است. آداب اطاعت از ولیّ خدا را اینجا دارد به ما نشان می‌دهد.

طبق آیه قرآن، وقتی ولیّ امر جامعه یک «امر جامع» را مطرح کرد نباید آن را ندیده گرفته و دنبال کار خودمان برویم
«... وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‏ أَمْرٍ جامِعٍ» وقتی رسول‌خدا(ص) یک امر جامع (یعنی یک مسئلۀ مهمّ جامعه) را مطرح می‌کند «لَمْ یَذْهَبُوا» نباید بروند، «حَتَّى یَسْتَأْذِنُوهُ»؛ مگر اینکه اجازه بگیرند. مثلاً یک کسی می‌گوید «من بچه‌ام مریض است، اجازه می‌دهید من برم! الآن بچه‌ام دارد بال‌بال می‌زند...» آن‌وقت اگر رسول خدا(ص) اجازه داد، می‌تواند برود و الّا نباید برود. چرا؟ چون رسول‌خدا(ص) یا ولیّ خدا، یک امر جامع مطرح کرده است.

بعد می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولئِکَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ» خدا در این آیۀ کریمه، این را که هیچ کسی نباید برود مگر اینکه اجازه بگیرند، بدیهی و قطعی می‌گیرد و بعد می‌فرماید: آن کسانی که اجازه می‌گیرند، اینها ایمان دارند... یعنی اگر کسی اجازه نگرفت و رفت، او که ایمان ندارد و از ایمان خارج شده است! وقتی ولیّ خدا یک موضوعی را برای شما مطرح کرده، شما چرا آن را رها کردی و رفتی دنبال کار خودت؟!

خداوند در اینجا بر یک موضوع حاشیه‌ای به‌نام «اجازه گرفتن» تأکید می‌کند و مختصاتش را توضیح می‌دهد تا اصل ماجرا اهمیّتش مشخّص بشود. بعد به پیامبر(ص) می‌فرماید: «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ» اگر کسی کاری داشت و از تو اجازه گرفت «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» اگر خواستی برای هرکدامشان اجازه بدهی، اجازه بده تا برود. یعنی شما می‌توانی اجازه ندهی! مردم بدانید که ایشان می‌تواند به شما اجازه ندهد؛ حتی اگر کار داشته باشید! چرا؟ چون الآن امر جامع پیش آمده است.

آداب ولایت‌مداری در این آیه بسیار زیبا مطرح شده است. می‌فرماید: «فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» برای هر کسی خواستی اجازه بده «وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّهَ» و برایش طلب مغفرت کن! چون اجازه گرفته است که برود دنبال کار خودش! حالا شما لطف کردی که اجازه دادی. ببینید این آیه چقدر عجیب است. خیلی بد است که مؤمنِ معتقدِ به ولایت و امامت، از این آیه خبر نداشته باشد!

تقاضا می‌کنم این آیۀ قرآن را در مساجد نصب کنید تا مردم با آن آشنا بشوند
تقاضای بنده این است که این آیه قرآن را در مساجدمان نصب کنیم تا همه با آن آشنا بشوند! بپرسند: این آیه چه می‌گوید و منظورش چیست؟ هرکسی به اندازۀ ظرفیّت خودش از این آیه، برداشت خواهد کرد. بگذارید همۀ مردم با این آیه آشنا بشوند! اینکه رسول‌خدا(ص) دستوری را تحت عنوان «امر جامع» مطرح کنند، خیلی مهم است و اصلاً کلمۀ امر جامع، خیلی کلمۀ ویژه‌ای است؛ یعنی امر مهمّی که در اولویّت قرار دارد؛ یعنی یک امر اجتماعی.

در مسجد یا در هرجایی که رسول‌خدا(ص) یک اعلامیه و یک امر مهم را صادر می‌کند، حرام است کسی بیرون برود! چه کسانی نگذاشتند این آیه مشهور بشود؟ هزار و چهارصد سال، چه کسانی نگذاشتند که این آیه در همۀ مساجد به در و دیوار بخورد؟! به عنوان نمونه، همان کسانی که وقتی رسول‌خدا(ص) در غدیر خم، برای مهمترین امر جامعه، مردم را جمع کردند تا برای مردم سخنرانی کنند و امیرالمؤمنین علی(ع) را به عنوان جانشین معرّفی کنند، طبق برخی نقل‌ها حدود یک یا دو هزار نفر، بلند شدند و رفتند؛ به اصطلاح امروز مجلسی‌ها «آبستراکسیون» یعنی اینکه مجلس را خالی کنند که مجلس از اکثریّت بیفتد و دیگر نشود چیزی را تصویب کرد. وقتی پیامبر(ص) در غدیر خم داشتند سخنرانی می‌کردند، عده‌ای جلوی مجلس را خالی کردند. اینها مثل اینکه از قبل، ماجرا را می‌دانستند. در روایتی هست که پیامبر(ص) فرمود: علی جانم برو جمعیّت را بیاور جلو، جمعیّت آمدند جای خالیِ آن نامردها را پر کردند. کسانی که بلند شدند و رفتند، در واقع این آیۀ قرآن(دربارۀ امر جامع) را صریحاً زیر پا گذاشتند.

ولیّ امر جامعه وقتی یک «امر جامع» را مطرح کرد باید برنامۀ زندگی ما بر اساس آن تغییر کند/ یکی از اوامر جامع که رهبری هر سال مطرح می‌کنند نام‌گذاری سال‌هاست
دیگر لازم نیست بحث کنیم دربارۀ اینکه وقتی ولیّ‌فقیه یک امر جامعی را مطرح می‌کند، مؤمن بلند نمی‌شود برود؛ بلکه زندگی‌اش را تحت تأثیر آن امر جامع قرار می‌دهد و برنامۀ زندگی‌اش را بر اساس آن، تغییر می‌دهد. الآن ولیِّ امر جامعۀ مسلمین یک امر جامع مطرح کرده و یک موضوع محوری را مطرح کرده است، لذا زندگی ما باید متناسب با این امر جامع، تغییر بکند.

یکی از اوامر جامع که رهبری هر سال مطرح می‌کنند نام‌گذاری سال‌هاست. یکی از موضوعات دیگر که اخیراً به‌عنوان امر جامع، صریحاً و با تأکید و مکرّراً مطرح فرمودند «جهاد تبیین» است. فرمودند که جهاد تبیین، امروز واجبِ فوریِ عینی است! چند بار باید این را بگویند؟! این می‌شود امر جامع. اگر کسی زندگی‌اش تغییر نکرده باشد، یعنی قبل از این امر جامع با بعد از این امر جامع، زندگی و برنامه‌هایش تفاوت نکرده باشد، این آیۀ قرآن دربارۀ او چه می‌فرماید؟ می‌فرماید: مؤمن رها نمی‌کند برود، چرا این را رها کردی و رفتی؟! پس امر جامع چه می‌شود؟ روی زمین می‌ماند؟

شیوۀ امامت و ولایت و همچنین شیوۀ نبیِ مکرّم اسلام، وقتی می‌خواهد امامت بکند، با قانون و ضابط و ضابطِ قانونی و پلیس نیست! ولایت وقتی امر می‌کند، این امر می‌رود و حرکت می‌کند. مثل یک دومینو در جامعه راه می‌افتد، این به آن می‌گوید و همین‌طور جلو می‌رود؛ مثل همان مثال برجسته در غدیر خم که حضرت فرمود: هرکسی شنید باید به دیگران بگوید.

امام زمان(ع) جهان را با زور قانون، با زور پول، با زور ضابطه قانونی اداره نخواهند کرد! فراتر از قانون وجود دارد، و آن اشارۀ ولیّ جامعه است؛ قدرت جامعۀ ولایی به این است! دشمن باید بگوید «اینها وقتی آقایشان یک حرف بزند، تمام است» تقریباً پنج مرتبه طی هفت هشت ماه گذشته مقام معظّم رهبری این بحث جهاد تبیین را بیان فرمودند و مدام تکرار کردند تا اینکه آخر سر، با تأکید بیشتری در دهۀ فجر، فرمودند «جهاد تبیین امر واجب فوریِ عینی است» آن‌وقت طلبه‌ای که برنامۀ زندگی‌اش هیچ تغییری نکرده است؛ مثلاً قبل از آن، ساعت درس‌ها و ساعت کارهایش یک‌طوری بوده و الان هم همان‌طور است، چطور می‌خواهد دین را به مردم یاد بدهد!

مسجدی که برنامه‌اش تغییر نکرده، هیأتی که برنامه‌اش تغییر نکرده، دانشجویی که برنامه‌اش تغییر نکرده، چه‌کار می‌خواهد بکند؟ پس امر جامع چه می‌شود؟ حتی یک خانم خانه‌دار هم برنامه‌اش را بر این اساس، تغییر بدهد.

امر جامع، اساساً شأن امامت و رهبری است
امر جامع اصلاً شأن امامت و رهبری است، حالا این امام معصوم باشد یا غیرمعصوم؛ جامعه نیاز به این دارد! شما الآن این بحث را مطرح نکنید که این سرپرست جامعه باید پیامبر باشد یا امام معصوم باشد یا ولیّ فقیه باشد، اصلاً جامعه باثبات نخواهد شد اگر سرپرست آن جامعه، امر جامعی را مطرح بکند و مردم به آن بی‌اعتنا باشند.

در کلام امیرالمؤمنین علی(ع) هست که می‌فرماید: جامعه رئیس می‌خواهد ولو آدم بدی باشد (لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ ؛ نهج‌البلاغه/خطبه 40) چون اگر رئیس نداشته باشد، اوضاع بدتر می‌شود. زمین فوتبال داور می‌خواهد، باید سوت بزند، باید حرفش را گوش بدهند، ولو داور، وضعش خراب باشد، بازی را که نمی‌شود به‌هم زد! نمی‌شود گفت که «من حرف این داور را گوش نمی‌کنم!» آن‌وقت دیگر نمی‌شود بازی کرد.

وقتی مردم به امر جامعِ ولیّ خدا بی‌توجه باشند، ولیّ خدا غریب می‌ماند
بعضی‌ها اینجا که می‌رسند یک‌دفعه‌ای ملّانُقَطی می‌شوند و به حاشیه می‌روند! بله؛ کسی مثل معاویه اگر باشد و امر جامع مطرح کند، وقتی امر جامع مطرح کرد و دید یک کسی حرفش را گوش نمی‌کند، او چون زورگو است، خُب سرش را می‌بُرد، برای اینکه دیگران حرفش را گوش کنند، یا اینکه تطمیعش می‌کند یا تهدیدش می‌کند... بله معاویه امر جامع خودش را این‌طوری جا می‌اندازد.

اما فدای امیرالمؤمنین(ع) بشوم که وقتی برای امر جامع صدا می‌زند و کسی حرفش را گوش نمی‌کند، غریب می‌ماند. حضرت یک روز ایستادند مردم را دعوت کردند به مبارزۀ با غارتگرهایی که از طرف معاویه می‌آمدند و به مردم حمله می‌کردند. ایشان هرچه فریاد زدند و صحبت کردند، هیچ کسی تکان نخورد! بعد هم خودشان تنهایی، از منبر یا همان موقعیّتی که بودند، پایین آمدند و شمشیر برداشتند و بیرون رفتند به این معنا که خودم می‌روم... چند نفر آمدند و گفتند: آقا جان، ما آدم جمع می‌کنیم. حضرت قبول نمی‌کرد، تا اینکه آخر سر این‌قدر اصرار کردند که ما آدم جمع می‌کنیم... بالاخره حضرت را به زور برگرداندند. الهی فدای غربت امیرالمؤمنین(ع).

ولایت که صرفاً به اعتقاد نیست! همۀ کسانی که پای رکاب امیرالمؤمنین(ع) بودند لااقل اگر به آن معنا، شیعه هم نبودند به فضایل امیرالمؤمنین(ع) که معتقد بودند. ضمن اینکه خیلی‌ها هم ایشان را دوست می‌داشتند. منتها مشکل اینجا بود که موقعِ امر جامع، ادبِ «لَمْ یَذْهَبُوا» نداشتند.

شهید شاطری متناسب با شعار هر سال، برنامه‌ریزی می‌کرد که یک کاری در آن جهت انجام بدهد
یک شهید بزرگواری بود به نام شهید شاطری. شهیدی که بعد از شهادتش، ده نفر را گذاشته بودند جای ایشان ولی نمی‌توانستند کارهای او را انجام بدهند. ایشان کسی بود که به همراه شهید همدانی، به آقای بشّار اسد پیشنهاد دادند که به مردم سوریه اسلحه بدهد تا مردم، خودشان دفاع کنند و تروریست‌ها را از بین ببرند. بشّار اسد هم پیشنهاد ایشان را قبول کرد و این جریان تروریست‌ها از شام جمع شد. یک آدمی در این حدّ و انداز‌ه‌ها، اوّل عید می‌نشست و می‌گفت: امسال توسط رهبر انقلاب، به چه نامی نام‌گذاری شده است؟ و بعد نگاه می‌کرد ببیند که زندگی‌اش را چگونه می‌تواند بر آن اساس تنظیم کند... شاید به ایشان بگویید: اینکه رهبر انقلاب، اسم اقتصادی برای سال‌های مختلف می‌گذارد، به دولتی‌ها و کارخانه‌دارها ربط پیدا می‌کند، اصلاً زندگی شما ربطی به نام‌گذاری سال ندارد، چون شما در سپاه قدس و بیرون از کشور، خدمت می‌کنی...

تقویم‌هایش که در آنها می‌نوشت، الان هست؛ می‌نشست چند صفحه می‌نوشت که مثلاً «من در جهت شعارِ امسال، این کارها را می‌توانم انجام بدهم...» برای اینکه یک‌جوری حرف آقا روی زمین نماند، با اینکه کمترین ارتباط را با او داشت. بله؛ چنین کسی زیباترین شهادت هم نصیبش می‌شود.

خیلی‌ها برنامۀ زندگی‌شان را تغییر نداده‌اند تا به امر جامع «جهاد تبیین» برسند
وقتی امر جامعی آمد، چگونه باید با آن برخورد کنیم؟ امروز جهاد تبیین، واجبِ فوریِ عینی است، نه واجب کفایی! واجب عینی با واجب کفایی فرق می‌کند. مثلاً امروز آمدی دم مسجد یا حرم حضرت معصومه(س)، دیدی که مردم دارند نماز می‌خوانند، مسجد هم پُر است و جایی نیست، شما بگویی: خُب امروز نماز از ما ساقط است، جمعیّت هم هست الحمدلله. این می‌شود واجب کفایی. اما واجب عینی چیست؟ شما می‌بینی که مسجد پر است و جایی نیست، می‌گویی صبر می‌کنم که خالی بشود و بعد نمازم را می‌‌خوانم، بالاخره اینها هرچقدر هم نماز بخوانند، از من که ساقط نمی‌شود!

جهاد تبیین، واجبِ فوریِ عینی است، ولی متأسفانه می‌بینیم که خیلی‌ها برنامۀ زندگی‌شان را تغییر نداده‌اند تا به این واجب فوری و عینی برسند! مثلاً یک گوشیِ موبایل دستم هست، لااقل می‌توانم چهار تا پیام بگذارم، چهار تا لایک بکنم، چهار تا پیام را فوروارد بکنم، یا می‌توانم برای چهارتا صفحه، فالوور بشوم، بالأخره یک حرکتی، یک تکانی به خودم بدهم! آن‌وقت می‌گوید: «آقا امام زمان، یابن الحسن، بیا!» به خدا ما رویمان زیاد است! من اصلاً نمی‌خواهم غریبه‌ها را دعوت کنم، مگر آشناها چه کرده‌اند؟!

طبق آیه قرآن، اگر ایمانت یک خیری نرسانده باشد، روز قیامت این ایمان به دردت نمی‌خورد!
یک آیۀ دیگر قرآن برای شما هدیه کنم؛ می‌فرماید «هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ تَأْتِیَهُمُ الْمَلائِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتی‏ بَعْضُ آیاتِ رَبِّکَ لا یَنْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فی‏ إیمانِها خَیْراً» (انعام/ 158) امام باقر(ع) برای این قسمت آخرِ آیه، یک شرحی دادند که آن را عرض می‌کنم؛ می‌فرماید: روز قیامت ایمان به درد نمی‌خورَد اگر ایمانت یک خیری نرسانده باشد!

قابل توجّه همۀ کسانی که بحث اعتقادی می‌کنند تا ایمان مردم را بالا ببرند. ایمانت باید خیر رسانده باشد. ببینید! «لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ» کسی که از قبل، ایمان نداشته باشد، در روز قیامت اگر ایمان بیاورد که فایده ندارد؛ یا وقتی که روز قیامت بشود و مثلاً آیات خدا آشکار بشود. حالا کسانی که از قبل، مؤمن بودند چه؟ آنها وضع‌شان خوب است؟ می‌فرماید: «أَوْ کَسَبَتْ فی‏ إیمانِها خَیْراً» یعنی اگر کسی ایمان داشت، او باید یک خیری رسانده باشد.

امام‌باقر(ع): اینکه ایمانِ کسی خیر برساند یعنی به ما اهل‌بیت کمک کند؛ کمک‌کردن با زبان مثل کمک‌کردن با شمشیر است
ایمانت چه خیری باید رسانده باشد؟ امام باقر(ع) این خیر را توضیح می‌دهد و می‌فرماید: این خیر یعنی «نُصْرَتَنَا»؛ یعنی ایمانش باید به ما اهل‌بیت، یک کمکی کرده باشد یا به خطّ اهل‌بیت باید یک کمکی کرده باشد. این کمک می‌تواند با قلب و زبان و دست باشد. چون حضرات معصومین(ع) مکرّر فرموده‌اند که نصرت ما اهل‌بیت(ع) به سه چیز است؛ به قلب و زبان و به دست. یعنی اقدام بکند، عمل بکند برای نصرت پیغمبر و اهل‌بیت(ع). نه اینکه خودت نمازت را بخوانی؛ اینکه نصرت پیغمبر(ص) و نصرت امام معصوم نیست. مگر اینکه یک نمازی در یک جایی بخوانی و یک‌طوری باشد که نصرت پیغمبر(ص) حساب بشود؛ ولی به‌طور عادی، این‌طور نیست. از نمازخوان‌های محترم خیلی عذرخواهی می‌کنم؛ شمر بن ذی‌الجوشنِ ملعون هم نماز می‌خواند. عصر عاشورا گفت: سرِ امام‌حسین(ع) را بگیر که نماز عصرم دارد قضا می‌شود! این نماز که فایده ندارد! آن کسی که هم در کوفه مانده بود و نماز می‌خواند ولی برای نصرت امام حسین(ع) نرفته بود، او هم نمازش به کمرش بزند.

امام‌باقر(ع) فرمود: اینکه ایمانش خیر برساند یعنی ما اهل‌بیت را کمک بکند. بعد آن طرف(شخصی به نام خَیثمه) انگار از این کلام حضرت تعجّب کرده بود، لذا حضرت یک جمله‌ای فرمود: «یَا خَیْثَمَةُ إِنَّ نُصْرَتَنَا بِاللِّسَانِ کَنُصْرَتِنَا بِالسَّیْفِ» (تفسیر فرات کوفی/ص138) کمک کردن ما با زبان مانند کمک کردن ما اهل‌بیت با شمشیر است، این را چیز کمی ندان! یعنی اگر با زبانت ما را کمک بکنی، عین این است که با شمشیر کمک کرده باشی.

امروز جهاد تبیین، یک ضرورت مضاعف به‌عنوان امر جامع هم پیدا کرده / جهاد تببینِ عمار در مقابل یهودیان
الآن شما می‌بینید که جهاد تبیین واجب فوریِ عینی، یک ضرورت مضاعف به عنوان امر جامع هم پیدا کرده است. وقتی مقام معظّم رهبری «جهاد تبیین» را مطرح کردند و تبیین را در کنار کلمۀ جهاد قرار دادند، من یاد یک قصّه‌ای در تاریخ صدر اسلام افتادم. بعد از جنگ احد، عمّار یاسر و حذیفه-که از یاران پیامبر(ص) بود- داشتند از جلوی یک گروه یهودی عبور می‌کردند، در آن زمان، هنوز یهودی‌ها در مدینه، تسویه نشده بودند (آنها بعد از چند سال، به پیامبر(ص) و مسلمان‌ها خیانت کردند و تسویه شدند)

آن گروه یهودی یک‌دفعه‌ای برگشتند و گفتند: آی اصحاب رسول خدا! چه شد که در جنگ احد شکست خوردید؟! مگر پیغمبرتان وعدۀ نصرت نمی‌داد؟ حذیفه گفت: من با شما حرف نمی‌زنم، شما ایمانِ آدم را به باد فنا می‌دهید! او کنار رفت و از آنها کناره گرفت، انگار که مثلاً از دست آنها فرار بکند. عمّار گفت نه، من جوابتان را می‌دهم؛ پیغمبر(ص) به ما وعدۀ نصرت داد، شرط گذاشت که ما حرفش را گوش بدهیم، ما حرفش را گوش ندادیم شکست خوردیم...

عمار به خدمت رسول‌خدا(ص) آمد و این ماجرای بحث و جدل با یهودی‌ها را مطرح کرد. حضرت خطاب به عمّار فرمود: آن برادر تو(یعنی حذیفه) که از آنها کناره گرفت و رفت، آدم خوبی بود، بالأخره رفت که دین خودش را حفظ بکند، امّا تو ای عمّار که ایستادی و جواب آن یهودی را دادی تو دلسوزی کردی برای رسول خدا(ص) و نصرت کردی «فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْفَاضِلِینَ» تو جزء مجاهدین در راه خدا هستی که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود «فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا» تو فرقت با آقای حذیفه این بود؛ تو جزو مجاهدین در راه خدا هستی، چون ایستادی و یک شبهه را جواب دادی! (أَنَ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ لَمَّا أَصَابَهُمْ‏ یَوْمَ‏ أُحُدٍ مِنَ الْمِحَنِ مَا أَصَابَهُمْ لَقِیَ قَوْمٌ مِنَ الْیَهُودِ بَعْدَهُ بِأَیَّامٍ عَمَّارَ بْنَ یَاسِرٍ وَ حُذَیْفَةَ بْنَ الْیَمَانِ ... فَإِنَّکَ نَاضَلْتَ‏ عَنْ دِینِ اللَّهِ وَ نَصَحْتَ لِمُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، الْفَاضِلِینَ» (تفسیر منسوب به امام‌حسن عسکری(ع)/ص516)

چرا با اینکه طرفداران انقلاب، بیشتر شده‌اند، انقلابی‌ها فکر می‌کنند وضع دارد خراب‌تر می‌شود؟ چون انقلابی‌ها ساکتند!
بعضی وقت‌ها که تظاهرات پیش می‌آید، مردم مؤمن می‌آیند در خیابان همدیگر را می‌بینند، می‌گویند «عجب جمعیّتی اینها کجا بودند، این‌همه محجّبه، این‌همه انقلابی!» مثل ماجرای نهم دی یا مثل دیگر تظاهرات‌ها. هر دفعه هم، اینها همدیگر را می‌بینند و باز تعجّب می‌کنند که واقعاً ما این‌همه هستیم! خب چرا تعجّب می‌کنید؟! چون وقت‌های دیگر، همه ساکتند و خاموش‌اند، لذا اصلاً معلوم نیست که این‌همه هستند! بنده به عنوان یکی از بچّه‌های این انقلاب، همیشه عرض می‌کنم که هر سال انقلاب ما وضعش از نظر کمّی و کیفی در طرفداری، در عمق پایداری بهتر از سال قبل می‌شود.

بنده هر سال در دانشگاه‌های مهم کشور حضور دارم و دانشجوها را می‌بینم، زمان جنگ هم دیدم. مراسم شهدا را هم سی چهل سال است که دارم شرکت می‌کنم، از زمان جنگ دارم شرکت می‌کنم تا الآن. وضع دبیرستان‌ها را دارم می‌بینم. بنده به عنوان یک شاهد، این حرف را می‌زنم که هم از نظر کیفی (ثبات قدم، عمق معرفتی و...) دارد افزایش پیدا می‌کند، هم از نظر تعداد، دارد فراوان‌تر می‌شود. ولی اکثر همین حزب‌اللهی‌ها فکر می‌کنند که هر روز دارد وضع خرابتر می‌شود، به چه دلیل؟ به دلیل اینکه همه ساکتند! خاصیّت سخن گفتن این است.

ببیند چقدر این مسئله در دین ما تأکید شده است. به عمّار که ایستاد و یک شبهه را پاسخ داد، می‌فرماید: «فَأَنْتَ مِنَ الْمُجَاهِدِینَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ الْفَاضِلِینَ». شما نمی‌خواهید نام خود را جزو مجاهدین در راه خدا ثبت کنید؟

نمی‌دانم که خدا با ساکتین چه خواهد کرد، بنده نمی‌خواهم در این‌باره بحث کنم، فقط یک اشاره بکنم. ببینید خدا گاهی از اوقات با بعضی از ساکتین-البته نه همۀ کسانی که ساکتند- چه برخوردی می‌کند؟ خداوند متعال بعضی از کسانی که سکوت می‌کنند را در قرآن کریم لعنت می‌کند و می‌فرماید «همه باید او را لعنت کنند!» چرا؟ چون یک جایی باید یک حرفی را بزند، اما نمی‌زند، خُب چرا نگفتی؟! (إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ؛ بقره/159) حالا اگر کسی در یک جایی ساکت بوده، یک‌وقت این آیه را به خودش نگیرد، ولی بدانید که این هم هست.

دین با دولت و حکومت باقی نمی‌ماند؛ اگرچه دولت رسول‌خدا(ص) و حکومت عدل علی(ع) باشد!/ دین با زبان همۀ مؤمنین باقی می‌ماند؛ وقتی حرف دین بر زبان همه جاری شد، باقی می‌ماند
دین با کلاس اصول عقائد و با تبلیغ دین توسّط علما و اهل حوزه باقی نمی‌ماند. وقتی حرف دین بر سر زبان همه جاری شد، به این صورت دین باقی خواهد ماند. دین با حکومت و دولت باقی نمی‌ماند، اگرچه این دولت، دولتِ رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) باشد. دین با زبانِ همۀ مؤمنین باقی می‌ماند. دین با قوّۀ قضائیّه و نیروهای نظامی و امنیّتی باقی نمی‌ماند! حتی دین با عدالت باقی نمی‌ماند؛ حتی با حکومت عادلانه‌ای مانند حکومت امیرالمؤمنین(ع) هم باقی نمی‌ماند.

می‌بینید که آدم حزب‌اللهی نشسته و منتظر است که اوضاع اقتصادی درست بشود و ‌آن‌وقت مردم جلب بشوند! تو یک‌وقت از جایت تکان نخوری! یک وقتی حرفی نزنی؛ برایت زحمت می‌شود! می‌گوید: اگر اوضاع اقتصادی خوب بشود، إن‌شاءالله همه انقلابی می‌شوند! حکومت امیرالمؤمنین(ع) که مشکل اقتصادی نداشت؛ پس چرا آنگونه شد؟ امیرالمؤمنین(ع) خودش توضیح داد و به مردم فرمود: شما باطل را توهین نمی‌کنید، توهین باطل یعنی چه؟ نه اینکه فحش بدهید! یعنی بگویید: این وهن است، این زشت است، این غلط است! چون شما این کار را نمی‌کنید، معاویه بر شما مسلّط خواهد شد. «لَوْ لَمْ تَتَخَاذَلُوا عَنْ مُرِّ الْحَقِّ وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِینِ الْبَاطِلِ لَمْ یَتَشَجَّعْ عَلَیْکُمْ مَنْ لَیْسَ مِثْلَکُمْ وَ لَمْ یَقْوَ مَنْ قَوِیَ عَلَیْکُم‏» (نهج‌البلاغه/خطبه 166)

یا امیرالمؤمنین(ع) خود شما که هستی، شما سخنور اوّل عالم خلقت بعد از رسول خدا(ص) هستی، خودت به تنهایی بزن و جلو برو! نه؛ سخنرانی‌های منِ علی بن ابی‌طالب هم دین را نجات نخواهد داد. این قاعده‌ها را ما باید بفهمیم! نمی‌دانم چطور یک کسی خودش را مرید امیرالمؤمنین(ع) می‌داند ولی در خواب و خیال به‌سر می‌برد!

امیرالمؤمنین(ع): چون در مقابل باطل، ساکت ماندید، امثال معاویه بر شما مسلّط می‌شوند
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: من در این چند سال حکومت خودم، یک نفر آدمِ ازدواج نکرده که در اثر فقر نتواند ازدواج بکند باقی نگذاشتم. یک نفر بی‌خانمان باقی نگذاشتم. پول را به‌طور مساوی بین همه تقسیم کردم... هر موقعیّتی پیش می‌آمد، خزانه را خالی می‌کرد و جارو می‌کرد و می‌گفت: خدایا تو شاهد باش که من یک قران پول هم نگه نداشتم، همه را به مردم دادم... اما با این‌حال، حکومتش آنچنان شد که دیدید. خود حضرت دلیلش را به مردم توضیح می‌داد و می‌فرمود: برای اینکه شما ساکت هستید! اینکه تحلیل ما نیست؛ خود حضرت می‌فرماید.

حضرت به مردم فرمود: شما باطل را توهین نکردید لذا امثال معاویه دارند بر شما مسلّط می‌شوند. حالا اسمش را امر به معروف و نهی از منکر می‌گذارید، دعوت به دین می‌گذارید، یا اسمش را نصیحت و خیرخواهی و دلسوزی برای جامعه می‌گذارید، که فرمود: «الْمُؤْمِنُ‏ غَرِیزَتُهُ‏ النُّصْح‏» (غررالحکم/70) دلسوزی غریزۀ مؤمن است.

نمی‌دانم این چه سبکی است؟ طرف مؤمن است اما هیچ خاصیّتی ندارد، بویی از او استشمام نمی‌شود، اسمش را گذاشته «عطر» اما فقط می‌زنید به لباس و لباس رنگی می‌شود اما هیچ بوی خوشی ندارد؛ تازه اگر بوی بد نداشته باشد! این‌طور که نمی‌شود! نمی‌شود که مؤمن، هیچ زبری و هیچ خاصیّتی نداشته باشد؛ آن‌هم در یک چنین شرایطی!

با این‌همه آدم خوب و فهمیده‌ای که در جامعۀ ما هست، فضای مجازی باید محلّ تهدید دشمن باشد نه ما!
با این تعداد آدمِ خوب و فهمیده‌ای که در جامعۀ ما هست و بنده از آن خبر دارم، و با این فضای مجازی که در اختیار همه است؛ خنده‌دار است که بگویند «فضای مجازی محلّ تهدید جامعۀ ماست!» اتفاقاً فضای مجازی باید محلّ تهدید دشمن باشد، و باید محلّ فرصت ما باشد؛ البته اگر این ساکتین از خواب بیدار بشوند!

آن شبکۀ پرطرفدار در فضای مجازی که نصف اینترنت مملکت را به خودش مشغول کرده است، راحت می‌آید و عکس سردار سلیمانی و اسم او را حذف می‌کند و هرکسی اینها را در صفحه‌اش بگذارد، آن را خاموش می‌کند. اگر ده میلیون نفر از آن سی میلیون نفری که برای تشییع سردار سلیمانی آمدند، همه این کار را می‌کردند، آن‌وقت آن شبکه هم نمی‌توانست این کار را بکند و همه را حذف کند، ولی متأسفانه انگار همه حالِ این کار را ندارند! عشق دارند، اعتقاد دارند، معرفت دارند، ولی این زبان کوچک را نمی‌چرخانند! اخیراً زبان را هم نمی‌خواهد بچرخانی، همین انگشت خودت را روی صفحۀ گوشی‌ات فشار بدهی کافی است!

جوان مؤمن و انقلابی می‌آید به بندۀ طلبه می‌گوید: حاج‌آقا شما در فضای مجازی صفحه نداری؟! خُب این طلبه‌ای که مثلاً جسته و گریخته بحث‌هایش را می‌شنوید، چرا اصلاً خبر نداری که او صفحه دارد یا ندارد؟ پس شما دارید چه‌کار می‌کنید؟!

می‌ترسم کسانی که در جهاد تبیین مشارکت نکردند جزو خاذلین قرار بگیرند
می‌ترسم کسانی که در جهاد تبیین مشارکت نکردند و بر این امر جامع مقیم نشدند، خدای ناکرده جزو خاذلین قرار بگیرند. شاید تقصیر ما طلبه‌های حوزه است که دین را بد معرّفی کرده‌ایم. یک جوری معرّفی کرده‌ایم که جوان مؤمن، نماز می‌خواند امّا دین را تبلیغ نمی‌کند، این خیلی دین عجیبی است که ما آن را تبلیغ کردیم! آموزش و پرورش، مساجد محترم! شما را به خدا دین مردم را درست کنید!

ایّام تخریب زیارتگاه بقیع هست. الهی فدای امیرالمؤمنین علی(ع) بشوم؛ چون وقتی با بیل و کلنگ آمدند سراغ قبرستان بقیع که قبر فاطمه(س) را پیدا کنند، امیرالمؤمنین(ع) عمّامۀ زرد خود را بست و شمشیر کشید و فرمود: همه را صبر کردم، اما نیش کلنگی به زمین بزنید، زمین را از خونتان سیراب خواهم کرد. ای مدافع حرم فاطمه! ای مدافع بقیع! ما شرمنده‌ایم که نتوانستیم در تاریخ، آن دفاع را از بقیع انجام بدهیم.

اگر مردم فقط با زبان هم علی(ع) را یار‌ی می‌کردند، این‌همه دین دچار غربت نمی‌شد/ برنامۀ زندگی‌تان را متناسب با امر جامع «جهاد تبیین» تغییر بدهید
امیرالمؤمنین علی(ع) را اگر مردم فقط با زبان هم یار‌ی‌اش می‌کردند کارش جلو بود و دیگر این‌همه رنج نمی‌کشید و این همه دین به غربت دچار نمی‌شد.

رفقا امتحان کنید؛ برنامۀ زندگی‌تان را متناسب با این امر جامع (یعنی جهاد تبیین) تغییر بدهید، بیایید از دین، رفع غربت کنید؛ آن‌وقت خدا یک برکتی می‌دهد و یک نصرتی به شما می‌دهد که فوق‌العاده است... یک کسی می‌پرسد: من چطور می‌توانم امام زمان(ع) را کمک کنم؟ اما یک کسی به‌جای این سؤال، می‌گوید: من چطور می‌توانم امام زمان(ع) را زیارت کنم! هرکسی این را بگوید، بنده مطمئن می‌شوم که اهل جهاد تبیین نیست؛ اگر اهل جهاد تبیین بود خودش تجربه می‌کرد. اگر برای جهاد تبیین، شب و روز نمی‌شناخت، نمی‌آمد از یک طلبه‌ای سؤال بکند که «چطوری به محضر ولیّ عصر ارواحنا له الفداء برسم؟» بلکه او خودش می‌آمد به من می‌گفت: اگر می‌خواهی به محضر ولیّ‌عصر برسی، بیا راهش را به تو نشان بدهم... در پستو نماز شب خواندن در وقتی که امر جامعی آن وسط قرار گرفته باشد و انسان این امر جامع را ترک بکند، آدم را به جایی نمی‌رساند.

(الف2/ن2)

منبع : سایت حجت الاسلام پناهیان

همسنگران